یسنا جان احساس می کنم بزرگتر شدی و این زیباترین و بهترین احساسی است که مرا به وجد می آورد از اینکه دختری مثل تو دارم بسیار خوشحالم و همیشه به خدا می گویم خدایا شکرت که یسنا را به من دادی . به تازگی احساس می کنم که با هم چقدر شادیم امسال که یک هفته بخاطر برف و سرمای زمستان تعطیل بودم هر با که پایین تلویزیون چیزی زیر نویس می کردند با تمام خوشحالی فریاد می زدی مامان نوشته فردا تعطیلی ! و هر شب دعا می کرد ی که خدایا برف بیاد مامانم تعطیل بشه . خداهم دوستت داشت یک هفته مامان مدرسه نرفت دختر خوشگلم ........
اوین یادداشت مامان به یسنا تک
یسنا جونم سلام منم مامان . این وبلاگو خاله سودی برات درست کرده و بعد از یکسال مامان برای اولین بار داره برات نامه می نویسه بهترین هدیه خدا برای مامان . اینقدر دوست دارم که با یه نگاهت تمام غم های دنیا رو فراموش می کنم . بهترین من ، آرزوی جز بهترین بودن تو ندارم و مامان اگه تنهات میزاره و میره مدرسه چون کارشه . خودت که میدونی مامان معلمه پس باید هواشو داشته باشی و با مامان قهر نکنی. دوست دارم برای تو بهترین معلم باشم پس بیابا هم مثل همیشه مثل یه دوست باشیم . عزیز دلم عاشقتم .
یسنا و مامان
امروز یسنا بعد از مدتها دوباره برمی گرده پیش دوستاش الان یسنا دوسال و هشت ماهه شده برای خودش خانومی شده